دوست مندوست من، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

دوست من!

پیشرفت فوشول موشوله

از دوستان گلی که توی این مدت بهم سر زدن معذرت میخوام و روی گلشون رو میبوسم انشاالله سعی میکنم از این به بعد دختر خوبی باشم و به موقع مطلب بنویسم مرسیییییییییییییییییییییییییی واما بریم سر اصل مطلب این روزها خوشکل ماما یاد گرفته یه وری بشه چقدر هم خوشش میاد و هی بیشتر زور میزنه تا کاملا غلت بزنه اما هنوز نمیتونه آخییییییییییییی مامانی ببخشید عکستو اینجوری گرفتم آخه این اولین بار بود که اینطوری میدیدمت و همون موقع سریع ازت عکس گرفتم جیجررررم عزیزکم نمیدونم وقتی که زاینده رود پر بشه تو چند ماهته فعلا وقتی خشک بود گرفتم نگی نبردیم!! اینهم عروسکیه که دوستم واست آورد چقدر هم باهاش جور شدی و گرم صحبت شدین گرچه بعدش عصبانی شدی ...
23 شهريور 1391

قشنگترین صبح زندگیم در روز سه ماهه شدن پسملم

امروز صبح منو با صدای خوشکلت بیدار کردی  واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای چه حس قشنگی مثل همیشه نبود که با گریه بیدارم کنی و منهم یه چشم باز یه چشم بسته بهت شیربدم ایندفعه با اووووووووووووا وووووووووو کردن بیدارم کردی و تا منو دیدی شروع کردی به خندیدن الهیییییییییییی فدات بشم من منهم همون لحظه موبایلم رو برداشتم وازت عکس گرفتم تا بگذارم توی وبلاگت انگار خوتهم میدونستی امروز روز سه ماهه شدنته مبارکت باشه جیگرکم    اینهم عکسهای دیروز که رفتیم خونه خاله و امروز که رفتیم واسه شنوایی سنجیت عشیش دلم   وقتی فهمیدم پسر دارم همه بهم گفتن اگر دختر داشتی بهتر میتونستی باهاش تیپ کنی اما الان هر لباسی تنت ...
6 شهريور 1391

پسملی در خارج از خانه

خوشحالم که بیرون اذیتم نمیکنی چون خداروشکر در طول مسیر مشغول نگاه کردن به دوروبر میشی و هی مردم نگاهت میکنن و قربون صدقه ات میرن فقط وقتی گیج بشی و خوابت بگیره یکم بی حوصلگی میکنی ولی بلافاصله میخوابی ممنونم عزیز دلم که مامانی رو خوشحال میکنی ...
4 شهريور 1391

حرکتهای جدید جوجم و روزهای آخر سه ماهگی

جیگر طلای مامانی امروز روزهای آخر سه ماهگیت رو میگذرونی فعلا کارهای جدیدی که یاد گرفتی 1- تلویزیون نگاه کردن خوب سرگرمت میکنه و مثل قبلا نیست که زود حوصله ات سربره 2- کم کم داره کمر و گردنت سفت میشه مخصوصا گردنت که با تسلط بیشتری تکونش میدی ... دارم لحظه شماری میکنم روزی که ببینمت خودت تنهایی بشینی قربووووووووووونت برم من 3- هنوز بازی کردن و شوخی رو زیاد یاد نگرفتی اما خوب واکنش نشون میدی به حرفهامون یا میخندی و یا با صدای خوشکلت شروع به حرف زدن میکنی اوووووووووووووووو .... وییییییییییییی.... اقققققققققققققق!!!! نگران نباش مامانی همشونو ضبط شده دارم بزرگ بشی حتما واست میگذارم گوش کنی 4- هنوز هم نمیدونی چطور از د...
4 شهريور 1391

هدیه آسمانی شب قدر

امشب به یاد شبهای قدر پارسال افتادم که بدون تو بودم و دعاهام همش وجود سالم تو در کنارم بود چون قبل از تو دو تا تجربه بد داشتم و قسمت نشد که زمینی بشن ولی خدا تورو واسم نگه داشت وباورم نمیشد که سال دیگه همون موقع تو در کنارم باشی واسه همین از ته دل تو شبهای قدر از خدا تورو خواستم و در آخرین شب قدر استخاره ای که انداختم صفحه اول سوره حضرت مریم اومد که اسم یحیی توش بود وهمون شب به دلم افتاد اگر باردار بشم اسمشو بگذارم یحیی که یک هفته بعدازعید فطر آز دادم و مثبت بود و هفته 17 سونو دادم و دیدم پسره پس مطمئن شدم که یحیایی خودمی عشیش مامانی سبحانک یا لا اله الا انت الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب   ...
18 مرداد 1391

ماه سوم پسمل خوشکله

اینجا چندتا عکس فیگورهای مختلف رو گذاشتم ممنونم که اجازه میدی ازت عکسهای نازنازی بگیرم جیگرک مامانت داره واسه سربازیش تمرین میکنه !!....نمیدونم تک پسرم میمونی یا نه که معافت کنن اگه به منه که از حالا دلم واست تنگ شده میدونی این چه لباسیه؟؟دخترونه ست درسته؟ بله لباس مامانته جونممممم یعنی تقریبا مال 24 سال پیش هست وقتی همسن تو بودم مادرم واسم دوخت و نگهش داشت که قسمت جنابعالی شد بپوشیش فداش بشم چه لباسهای رنگی بهش میاددددددددد خببب نگاه از بعد سوم!!! ...
15 مرداد 1391

دستهای فرشته من

دست تو ياس نوازش در سحرگاه بهاري اي همه آرامش از تو در سرانگشتت چه داري در کتاب قصه ي من معني هر دل سپردن خودشکستن بود و مردن در غم خود سوگواري   من چه بودم نقش باطل قايقي گم کرده ساحل با هزاران زخم بر دل از عزيزان يا نگاري بي نياز از هر نيازي بي خبر از حيله سازي     با گناه پاکبازي باختن در هر قماري من چه بودم شعله ي درد قصه ي خاکستر سرد زخمي دنياي نامرد قصه ي چشم انتظاري با من ويرانه از درد دست تو اما چه ها کرد     اي که با معناي ديگر عشق را آموزگاري اي همدم اي مرحم اي خط سرنوشتم اي همدم اي مرحم بي تو چه مينوشتم ...
15 مرداد 1391

واکسن جیگرطلا...

٨ مرداد ماه واکسن دو ماهگیت رو زدی واااااای چه جیغی زدی نانایم بمیرم الهیییییییییی قدت 56 و وزنت 5 کلیو و 600 گرم بود موش موشکم ایشالله 120 کیلو بشییییییییییییییی!!! اینجا بعدازواکسن زدنته که خوشحال شدیییی اینهم بعدازخوردن استامینوفن بد مزه است که به زور خوردی وخوابیدی   ...
15 مرداد 1391

روز حمام رفتن جوجووووو

خدا رو شکر از اون بچه هایی هستی که از آب خوشت میاد وحسابی خوشحال میشی فکر کنم اگر بزرگ بشی یکی از بازی های مورد علاقه ات آب بازی میشه...   اینجا هم خوشحاااااااااالی که پسر خوبی بودی و تمیز شدیییییی و یک خواب آرااااااااااااااااااااام... ...
5 مرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دوست من! می باشد