دوست مندوست من، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

دوست من!

خاطرات اولین نوروز من و مامانم!(با کلی تاخیر)

1392/2/15 1:21
نویسنده : مريم
841 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان وفادار من

خدا میدونه که توی این اوضاعم صورتهای گل نی نی های شما و سرزدنهاتون به وبلاگم دلگرمم میکنه

خداواستون خوش بخواد و از ته دل طلوع آرزوها و غروب غمهاتون رو آرزومندم

اول از همه روز مادر بر همه شما مادران صبور و مهربان مبارک

امسال برای اولین بار روز مادر واسم یه حس دیگه ای داشت ... مطمئنم شما هم همین حس رو داشتید ... انگار تازه فهمیدم مادر واقعا جایگاهی است که یه روز و دوروز گرامیداشت واسش کمه و باید لحظه لحظه قدر مادر رو دونست ... ازهمین جا دستهای مادرم رو میبوسم و روی کادویی که واسش گرفتم (که صد البته ناچیز بود) همون لحظه به ذهنم خطور کرد و نوشتم:

خواب آسوده هر شب من از لالایی های ماندگار توست مادرم....

واما این خاطرات اولین بهار عمر میوه دلم

البته با پوزش فرااااااااااااااااوان و با تشکر از شکیبایی شما...بووووووس

به هزار کش و قوص تونستم همینو ازت بگیرم از بس که واسه ماهی ها دست و پامیزدی میخواستی بیاریشون بیرون!!!

خدانکنه پدربزرگت پیاده بشه ....سریع میری سکان رو میگیری!!!

میدون امام رفتیم ولی چون ارابه ها خیلی شلوغ بود ترجیح دادیم فقط مغازه ها رو نگاه کنیم...

هرجا با مهمونها میرفتیم واست ماست سفارش میدادم که هم سرگرم بشی هم شکمت رو پر کنه!!!

اینجا هم پیش فواره میدون که نشستیم قطره های آب که روی دست و صورتت میپاشید حسابی سرگرمت کرده بود...

ممنونم که عید رو واسم قشنگ و به یاد ماندنیش کردی پاره تنمقلبماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دوست من! می باشد