دوست من!

این دیگه آخرین مرحله خوابوندنته اولش لالایی بعدش چشمهات خمار میشه و یواش یواش میره رو هم (که توی این مرحله باید پستونک بگذارم دهنت تا کاملا بخوابی) آخرش هم که بالاخره تصمیم میگیری بخوابی پستونکت رو پرت میکنی بیرون ...

تقریبا از روزهای اول تولدت هم بغلی بودی ولی چندروزه که وقتی بغل میخوای دست و پا میزنی و با خنده های خوشکلت شروع میکنی به التماس کردن جیگرتتتتتتتتتت ...

نمیدونم وقتی با دستهای کوچولوت دستهامو میگیری با اراده است یا بی اراده ولی اینو بدون که من با تمام وجودم دستهای کوچولوت رو دوست دارم و میبوسم ...

اینها هم اولین دوستهات که حسابی باهاشون گرم صحبت میشی! دیگه داری کم کم کلافه میشی آخه هر چی دستتو میبری نمیتونی بگیریشون باور کن تقصیر من نیست!! اووووه آژیر به صدا در اومد!!! این عکس بعد از یه ربع ساعت لالایی خوندن و گهواره تکون دادن و قربون صدقه رفتنه!!!! گرچه خواب بیشتر از 2 ساعت نمیکشه ولی همون هم غنیمته راضیم به رضای خدا آخه میگن شیرمادر چون زود هضم میشه واسه همین جنابعالی شیکمو تشریف داری!  ...

اونموقع ها که مادر نشده بودم با خودم میگفتم مادر شدن چقدر باید سخت باشه کلی کارها رو به دوش بکشی و واسه یه کوچولوی فسقلی خودتو به آب و آتیش بزنی اما الان با تمام وجودم از مادر شدن خوشحالم و اون کارها اسمش رو نمیگذارم سختی بلکه اسمش رو میگذارم شیرینی هایی که با یک لبخند بی دندان تو تبدیل میشن به خاطرات زیبایی که هرگز فراموششون نخواهم کرد اینهم خوشحالی بعد از شیرخوردنته که من هم هر دفعه بهت میگم قربونش برم چه خوشکل سیرمیشه!!! ...

ووییییییییییییییییی از دست تو روزها رو کامل یا خوابی یا بی حال ولی شبها حسابی تلافی شو سرمامانی در میاری شاید باورت نشه ولی در جمع 4 ساعت بیشترنمیتونم بخوابم  و  کلا زندگیم شده دربس در اختیار جنابعالی   ...

جیگرش بشم چه خوشکل تمیز میشههههههه   ...